● هميشه
ننوشتن معني ناراحتي و غمگين بودن نميده پس نگران من نباشيد به قول يكي
من سرو مرو گنده ام:))(س و م و گ رو ضمه بدين:))):)) بابا عربي...
اوضاع و زندگي الهي شكر بد نيست و ميگذره و ...راستي در مورد مطلب قبلي خودم يك چيزي ميخوام خودم به خودم جواب بدم كه:
ميتي خانمي همه اين چيزايي كه نوشتي وظيفه تو هستش جز بهترين اخلاقهاييه كه يكي مي تونه داشته باشه (آي هندونهههههههه!!::) پس خوشحال باش كه به غير از اين خوبيها چيزي از تو نمونده ، باشه؟ آفرين خانمي:* آخ يكي بياد منو بگيره كه خيلي از خودم خوشم اومدا:))
از وقتي نظر خواهي رو برداشتم يك چيزي خيلي رنجم ميده اونم اينكه از خيليهاتون بي خبر ميشم خودم هم كه هر از گاهي همه بلاگها رو باز مي كنم و مي خونم، اينه كه كلي دلم براتون تنگ ميشه مخصوصا اون مهربونايي كه تو هر شرايطي پيشم ميان و مهربونند يكيش اين پژمان گل خودمونه كه هميشه يادم ميكنه چه با نامه چه با نظر خواهي چه با آفلاين ...مهسي عزيز:) و خيليهاي ديگه كه كلي دلم براي همشون تنگ شده ...
ولي گوشتونو بياريد يك چيزي يواشكي بهتون بگم: واقعا از اتفاقهايي كه در وبلاگستان ميافته و برخوردها متنفرم و حالمو بهم ميزنه نمي دونم بچه ها يادشون هست كه وبلاگ نوشتن و وبلاگ خودن جزء كوچكترين كارهاي روزانشونه يا نه ؟ همچين در اين مورد سخنراني مي شنوي كه فكر مي كني انگار چه كار مهمي دارند انجام ميدن...!!! اگر هر چيزي هم يك دوره تب و تاب داشته باشه فكر كنم تب و تاب وبلاگنويسي هم خيلي كم شده و ديگه يك كار تفريحي شده براي خيليها...پس لطفا اينقدر وقتي درباره اينترنت و مخصوصا وبلاگ و حاشيه اون چيزي ميگي اينقدر فكر نكن مهم شدي...باشه؟
چون ديگه همه از اين چيزا سر در ميارن...نه باور كنيد اتفاق خاصي نيافتاده فقط خواستم يك كم غر زده باشم...وگرنه من خودم هم تب وبلاگ نوشتن داشتم ولي خب الان هم وبلاگمو دارم كه گاهي مي نويسمش و هم دارم زندگيمو مي كنم كه خيلي از نوشتن وبلاگ و مسايل حاشيه اي اون برام مهمتره..:)
يك سي دي جديد(موسيقي سنتي) گيرم اومده (منظورم اينه كه هديه گرفتم:)كلي دارم ذوق مي كنم يكي بياد منو بگيره كه خيلي احساس خر كيف زدگي مي كنم:))
راستي چند روزقبل ، پيش يك دوست قديمي بودم جاي همتون خالي اونقدر برام قشنگ شعرهاي شاملو رو دكلمه كرد ، حكايتهايي ازمولانا و كلي هم آوازهاي خوشگل قديمي خوند كه خيلي ذوقزده شده بودم... جاي همتون خالي:)
يك چيزي هم در جواب به متن آخراين عنكبوت تنها بگم كه مي تواني تا سر حد مرگ دوست داشته باشي ولي بايد اينو هم مي گفتي كه فقط دوست داشته باشيد
اونم بدون توقع دوست داشته شدن !:)
آره مي دونم خدا هم بدون توقع دوست داره ولي ما خدا نيستيم هستيم؟!!!
اوضاع و زندگي الهي شكر بد نيست و ميگذره و ...راستي در مورد مطلب قبلي خودم يك چيزي ميخوام خودم به خودم جواب بدم كه:
ميتي خانمي همه اين چيزايي كه نوشتي وظيفه تو هستش جز بهترين اخلاقهاييه كه يكي مي تونه داشته باشه (آي هندونهههههههه!!::) پس خوشحال باش كه به غير از اين خوبيها چيزي از تو نمونده ، باشه؟ آفرين خانمي:* آخ يكي بياد منو بگيره كه خيلي از خودم خوشم اومدا:))
از وقتي نظر خواهي رو برداشتم يك چيزي خيلي رنجم ميده اونم اينكه از خيليهاتون بي خبر ميشم خودم هم كه هر از گاهي همه بلاگها رو باز مي كنم و مي خونم، اينه كه كلي دلم براتون تنگ ميشه مخصوصا اون مهربونايي كه تو هر شرايطي پيشم ميان و مهربونند يكيش اين پژمان گل خودمونه كه هميشه يادم ميكنه چه با نامه چه با نظر خواهي چه با آفلاين ...مهسي عزيز:) و خيليهاي ديگه كه كلي دلم براي همشون تنگ شده ...
ولي گوشتونو بياريد يك چيزي يواشكي بهتون بگم: واقعا از اتفاقهايي كه در وبلاگستان ميافته و برخوردها متنفرم و حالمو بهم ميزنه نمي دونم بچه ها يادشون هست كه وبلاگ نوشتن و وبلاگ خودن جزء كوچكترين كارهاي روزانشونه يا نه ؟ همچين در اين مورد سخنراني مي شنوي كه فكر مي كني انگار چه كار مهمي دارند انجام ميدن...!!! اگر هر چيزي هم يك دوره تب و تاب داشته باشه فكر كنم تب و تاب وبلاگنويسي هم خيلي كم شده و ديگه يك كار تفريحي شده براي خيليها...پس لطفا اينقدر وقتي درباره اينترنت و مخصوصا وبلاگ و حاشيه اون چيزي ميگي اينقدر فكر نكن مهم شدي...باشه؟
چون ديگه همه از اين چيزا سر در ميارن...نه باور كنيد اتفاق خاصي نيافتاده فقط خواستم يك كم غر زده باشم...وگرنه من خودم هم تب وبلاگ نوشتن داشتم ولي خب الان هم وبلاگمو دارم كه گاهي مي نويسمش و هم دارم زندگيمو مي كنم كه خيلي از نوشتن وبلاگ و مسايل حاشيه اي اون برام مهمتره..:)
يك سي دي جديد(موسيقي سنتي) گيرم اومده (منظورم اينه كه هديه گرفتم:)كلي دارم ذوق مي كنم يكي بياد منو بگيره كه خيلي احساس خر كيف زدگي مي كنم:))
راستي چند روزقبل ، پيش يك دوست قديمي بودم جاي همتون خالي اونقدر برام قشنگ شعرهاي شاملو رو دكلمه كرد ، حكايتهايي ازمولانا و كلي هم آوازهاي خوشگل قديمي خوند كه خيلي ذوقزده شده بودم... جاي همتون خالي:)
يك چيزي هم در جواب به متن آخراين عنكبوت تنها بگم كه مي تواني تا سر حد مرگ دوست داشته باشي ولي بايد اينو هم مي گفتي كه فقط دوست داشته باشيد
اونم بدون توقع دوست داشته شدن !:)
آره مي دونم خدا هم بدون توقع دوست داره ولي ما خدا نيستيم هستيم؟!!!
No comments:
Post a Comment