● رويای آرامش
يک دشت پر گلهای رنگارنگ
يک آسمون آبی که با ابرهای سفيد پرشده باشه
يک جفت چشم مهربون که از پشت يکی از ابرهای سفيد داره دشتو نگاه می کنه
يک دختر با لباسی زيبا ؛ لباسی بلند از جنس حرير که روی سبزه ها کشيده ميشه و گلها رو نوازش می کنه
يک دختر با چشمانی درشت چشمانی پر از اميد و زندگی و انتظار
و قلبی پر از مهربونی و صداقت
و دستانی که مدام می چرخند و تن اورا همراه با نوايی دلنشين که در دشت پيچيده وادار به رقص و پايکوبی می کنند
شورو حالی وصف ناشدنی
و نگاهی مهربان از ميان ابرها خيره به او
بی نيازی
اميد
شادی
وخانه ای در انتهای دشت
خانه ای مملو از صميمت و اميددر انتظار او
....
...
يک دشت پر گلهای رنگارنگ
يک آسمون آبی که با ابرهای سفيد پرشده باشه
يک جفت چشم مهربون که از پشت يکی از ابرهای سفيد داره دشتو نگاه می کنه
يک دختر با لباسی زيبا ؛ لباسی بلند از جنس حرير که روی سبزه ها کشيده ميشه و گلها رو نوازش می کنه
يک دختر با چشمانی درشت چشمانی پر از اميد و زندگی و انتظار
و قلبی پر از مهربونی و صداقت
و دستانی که مدام می چرخند و تن اورا همراه با نوايی دلنشين که در دشت پيچيده وادار به رقص و پايکوبی می کنند
شورو حالی وصف ناشدنی
و نگاهی مهربان از ميان ابرها خيره به او
بی نيازی
اميد
شادی
وخانه ای در انتهای دشت
خانه ای مملو از صميمت و اميددر انتظار او
....
...
No comments:
Post a Comment