Sunday, June 10, 2012

آه مرگ را احساس می کنم
آه پهن شدن چه زجری دارد
آه تپل شدن نفرین خداوندی است
آه کاش کلمه چاق وجود نداشت
ویا لباسها تنگ نبودند
کاش گونی می پوشیدیم ، آه ه ه ه
من مرگ را احساس می کنم
...
آه ای غذاهای خوشمزه از من دور شوید
آه ه ه ه ه ه ه ....
آه ای بستنیهای رنگارنگ به من چشمک نزنید ، افسوس دیگر نمی توانم شمارا لیس بزنم
آه ای باقالی پلو خوشرنگ و چرب مرا نطلب ، نمی توانم سه سوت بخورمت و بگم وای پوکیدم
آه ای سس مایونز مهرام به من لبخند نزن ، من محکوم به خوردن سالاد بدون توام کاش مجرم نبودم
آه ای نوشابه یخ و گوارا به من رحم کن و صدایت را خفه کن من آب خواهم خورد زهر مار خواهم خورد ولی تورا نه...!
آه ای روغ جامد قو روی گاز جلز ولز نکن ، دیگر مرغ خوشمزه در تو سرخ نخواهد شد و ماهی با تو خوشرنگ نخواهد شد
آه ای شکر شیرین من چای شیرین نمی خواهم پس مدام تو شکرپاش صورتت را به شیشیه نچسبان و به من نگاه نکن
آه ای شیرینی دانمارکی قنادی هستی می خواهم دوستت نداشته باشم پس خودت را لوس نکن من باید از تو متنفر شوم
آه ای مرباها ، کمپوتها ، بسکویتهای شیرین دیگر شکم من برای شما جایی ندارد ، تا شکر در خود داشته باشید من با شما بیگانه ام
آه ای ماکارونی و برنج عزیزم همیشه شما را به خاطر خواهم سپرد ، تا ابد تا گور ، تا در آشپزخانه جهنم ای کاش در آنجا یک قاشق اندازه یک بیل باشد
آه ه ه ه ای پیتزاهای رنگارنگ مخصوصا گوشت و قارچ و پپرونی ، دیگر پنیر روی شماها برای من آرزو خواهد بود ، ای کاش من یک مکزیکی گرسنه بودم
آه ای کبابهای خوشمزه برگ ، کوبیده ، لقمه ای ، سلطانی ، کاش شما از گوشت قرمز درست نمیشدید ، کاش شما با کاهو درست میشدید
و بیشتر از همیشه آه ه ه ه ه ه ه برای تو موز عزیزم توکه دوست داشتنی ترین دوست خوردنی من بودی، بدرووووووووووووود کاش تو خیار بودی
آه یخچال پر از شماها ، مرده باد ، سوخته باد ، منفجر شده باد
ای کاهوهای بی مزه ، ای آبلیموهای بد ترکیب ، ای لیوانهای آب مداوم ، ای سبزیجات خام و پخته ، مرغ آب پز و بی مزه لندهور و... نفرین همیشگی من و تپل شده های دیگربر شما باد.
 

No comments:

Post a Comment